سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هو اللطیف

مطالب مفید، دلنوشته ها و ... این وبلاگ تقدیم به همه بیداردلان

با تو

میدانم چرا اما تو را هر جا که می بینم

کسی انگار می خواهد زمن تا با تو بنشینم

تن یخ کرده آتش را که می بیند چه می خواهد؟

همانی را که می خواهم تو را وقتی که می بینم

تو تنها میتوانی آخرین درمان من باشی

و بی شک دیگران بیهوده می جویند تسکینم



[ دوشنبه 89/11/25 ] [ 8:19 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

عشق خود همه چیز است

گفتند : ستاره را نمی‌توان چید
و آنانکه باور کردند
برای چیدن ستاره
حتی
دستی دراز نکردند.
اما باور کن
که من به سوی زیباترین و دورترین ستاره
دست درازکردم
و هرچند دستانم تهی ماند
اما چشمانم لبریز ستاره شد!
ستاره‌های درونت را
در شب چشمانت رها ساز
و باور کن
عشق را هدفی نیست
آنچنان که به دست آید
در آغوش جای گیرد
و یا در آیینه چشمانت به تصویر نشیند
باور کن که
عشق
خود همه چیز است...

 



[ سه شنبه 89/11/19 ] [ 5:38 عصر ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

عجب عمرها تموم شد

سلام دوستان عزیزم

امروز روز تولد منه، امروز 32 ساله شدم، وای چقدر عمرها زود میگذره ، امروز یاد قدیم افتادم موقعی که 20 ساله بودم. کاش دوباره به اون زمانها برمیگشتم ولی افسوس که نمیشه. دوستان گلم قدر لحظات عمرتون رو بدونین و از تک تک لحظاتتون به نحو احسن استفاده کنید.

در هر صورت فکر میکنم یواش یواش اون نشاط جوانیم داره از بین میره، یواش یواش دارم پیر میشم.

از همه دوستانی که بهم این روز رو تبریک گفتند تشکر میکنم و برای همه شما عزیزان لبی خندان، تنی سالم و دلی خوش آرزو دارم.

عجب عمرها تموم شد**** به دور از هم حروم شد

چه خاطرات شیرینی*** چه رفت و ناتمون شد



[ یکشنبه 89/11/17 ] [ 8:9 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

فاصله ها

قدرت فاصله ها را دیدم
باز من لبریزم
از فراوانی روئیدن گل
فکر بوئیدن گل
شب شبیه هوس است
شعر پرواز دل از این قفس است
مثل سروی آزاد
رقص پرده در باد
بستر خواب چه فرقی دارد علف تر باشد
یا که از زر باشد
این مهم است که خواب
خواب در چشم من آماده دیدار تو است



[ دوشنبه 89/11/4 ] [ 12:8 عصر ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

عشقم

زندگی بی تو محال است تو باید باشی
قلب من زیر سوال است تو باید باشی

صحبت از خانه ی من نیست فراتر ازاین
شهر من رو به زوال است تو باید باشی

در شبیخون خزان مشکل من تنهایی است
عشق من مثل نهال است تو باید باشی

مطمئن باش پرستو غم آخر این نیست
این غزل میوه ی کال است تو باید باشی

فال حافظ زدم این رند غزل خوان می گفت
زندگی بی تو محال است تو باید باشی



[ سه شنبه 89/10/14 ] [ 12:4 عصر ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

بعد برو

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد بر
یا دل از دیدن  تو  سیر  شود  بعد  برو

***
تازه  در  خانه  دل  جای  تو  آرام گرفت
صبر  کن  دل  زتو  دلگیر  شود  بعد برو

***
صبر  کن  مهر  کمی  پیر شود بعد برو
یا دل  از مه ز تو لبریز  شود  بعد  برو

***
چشم  از  شوق  تو  جوشید  شبی
صبر کن چشم کمی خیس شود بعد برو

***
دامن  اشک  براه  تو  نشست
باش  راه  تو  چمن گیر  شود  بعد برو

***
یک  نفر  حسرت  دیدار  تو بر دل دارد
چهره بگشای دلی سیر شود بعد برو

***
شوق لبخند  تو  بر  دل  مانده  است
خنده کن شوق فرا پیش شود بعد برو

***
تو اگر گریه کنی قفل دعا می شکند
صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو

***
اخم  کن  تا  که  دل  بیچاره
باز  در پای  تو  تحقیر  شود  بعد برو

***
خشم  از سوی  تو  بر  دل  زهر است
مکث کن خشم تو شمشیر شود بعد برو

***
یک دمی بر دل مشتاق نظر کن که دگر
دیده از  شوق گوهر  خیس  شود  بعد برو

***
خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد
باش تا خواب تو تعبیر شود بعد برو



[ پنج شنبه 89/10/9 ] [ 10:27 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

می توان

می توان همچون عروسکهای کوکی بود

با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید

می توان در جعبه ای ماهوت

با تنی انباشته از کاه

سالها در لا به لای تور و پولک خفت

می توان با هر فشار هرزه دستی

بی سبب فریاد کرد و گفت

آه! من بسیار خوشبختم...



[ شنبه 89/9/13 ] [ 8:35 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

یادمان باشد...

یادم باشد : حرفی نزنم که  دلی بلرزد و خطی ننویسم که کسی را آزار دهد ،
یادم باشد : که روز و روزگار  خوش است و تنها دل من است که دل نیست ،
یادم باشد : جواب کینه را با کمتر از مهر و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم ،
یادم باشد : باید در برابر فریاد ها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم ،
یادم باشد : از چشمه ، درس خروش بگیرم و از آسمان ، درس پاک زیستن،
یادم باشد : سنگ خیلی تنهاست، باید با او هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند ،
یادم باشد : برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام نه برای تکرار اشتباهات گذشته !
یادم باشد :هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی قربانگاه
می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم ...
یادم باشد : می توان با گوش سپردن به آوازشبانه دوره گردی که از سازش عشق می بارد
به
اسرار عشق پی برد و زنده شد !
یادم باشد : گره تنهایی و دلتنگی هر کسی فقط به دست خودش باز می شود ،
یادم باشد :هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم ...
و یادمان باشد: هیچگاه از راستی نترسیم !



[ شنبه 89/8/22 ] [ 7:16 عصر ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

بانوی همیشگی تمام غزلهایم

بانوی همیشگی تمام غزلهایم
همینکه تو را می بینم
در پهندشت خیال
بر مرکب احساس می نشینم
و با اشکهایم
گلبوته های ناز عاطفه ات را
آبیاری می کنم
 تا بار دیگر
غنچه های عشق
در وجودت بشکفد
و شمیم دلنوازش
مشام جانم را سرمست کند...
باشد که لبخندهای شیرینت
تلخیهای زندگی ام را حلاوت بخشد.



[ سه شنبه 89/8/18 ] [ 8:24 عصر ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

یادمان باشد
یادمان باشد ازامروزجفایی نکنیم
گر که درخویش شکستیم صدایی نکنیم

خودبسازیم به هردردکه ازدوست رسد
بهربهبود ولی فکر دوایی نکنیم

جای پرداخت به خودبردگران اندیشیم
شکوه ازغیرخطاهست خطایی نکنیم

وبه هنگام عبادت سرسجاده ی عشق
جزبرای دل محبوب دعایی نکنیم

یاورخویش بدانیم خدایاران را
جزبه یاران خدادوست وفایی نکنیم.



[ یکشنبه 89/8/16 ] [ 9:28 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

きらきら